Thursday, August 30, 2007

کوروش


پس از مرگ بدنم را مومياي نكنيدو در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد
زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تاذره
ذره هاي بدنم خاك ايران را تشكيل دهد

چه افتخاري براي انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكي مثل ايران دفن شود
از همه پارسيان و هم‌ پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند
و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد شادباش گويند

(بخشی از وصیتنامه کوروش شاه هخامنشی )

زن ایرانی


با كمك گِل نوشته هاي تخت جمشيد تصويري كاملا نو از زنان ؛ و ملكه هاي هخامنشي بدست مي آوريم كه برخلاف ادعاي نويسندگان يوناني ، كه آنها را عروسكهايي محبوس در حرم سراها مي دانستند، نه تنها همدوش مردان در آئين هاي مذهبي شركت مي كردند ، بلكه در صحنه زندگي و در اداره امور كشور هم نقش و شخصيت مستقل خويش را حفظ مي كردند . بررسي دقيق لوح هاي ديواني تخت جمشيد نشان مي دهد، كه زن در دوران فرمانروائي هخامنشيان بويژه در زمان شاهنشاهي داريوش بزرگ از چنان مقامي برخوردار بودند كه در ميان همه خلق هاي جهان باستان نظير نداشت
********************
متن و عکس فوق بخشی از یکی از نوشته های دوست عزیزمان
در وبلاگ «سرباز هخامنشی » است

Wednesday, August 29, 2007

الهی

ای خدای من
آنگه که سخنم از ستايش تو باز می ماند؛
ستايش مرا با نوای سازم
بپذير

Tuesday, August 28, 2007

تولد شهریور


خاتون کلام تو سنگ را آب میکند
خواب را خواب و ایوان را پر از مهتاب
در کلام خود شناوری چون شکوفه سفید ماه
درچشمه بیان خویشتنی چون فواره ای در حوض نقره
تو را در کلامت میچینم
تو را در کلامت میبویم
خاتون تو میتوانی میان شاخ و برگ قصه ها پرنده وار بخوانی
تو میتوانی آتشی را به آتشی دیگر خاموش کنی
تو میتوانی از ما بلابگردانی
مرگ چنان گوش به قصه ات میسپاردکه از کار خویش باز میماند
خاتون شبی خوش است میخواهم گیسوانت را بشنوم
لب میگشایی
نسیم شبانگاه سراپا گوش میشود
کلام تو سرانجام آغوش میشود
(عمران صالحی)
*******************
شهریور گلم گل سرسبد خانه و خانواده ما
تولدت مبارک

Monday, August 27, 2007

فریدون مشیری


خون گرم زندگی جوشيده بود
نوشخند مهر آب ؛ آبشار آفتاب
در صفاي دشت من كوشيده بود
شبنم آن دشت از پاكيزگي
گوييا خورشيد را نوشيده بود

Sunday, August 26, 2007

پوریا

سلام بر زندگی

Saturday, August 25, 2007

تا گور


ای سبزه کوچک
گامهای تو کوتاه است
امازمین زیر پای توست

Friday, August 24, 2007

دشت زیبای الموت


گمان نمی کنم دو سبد گیلاس کافی باشد تمام باغهای الموت رامی خواهم
از امروز در پس جاده های پر پیچ و تاب کمین می کنم تا شهریور از راه برسد
می دانم دستان مهربان روستائیان میهمان گیلاسهای آبدارم می کند
پس یورشی در کار نیست
از بلندای الموت هدیه های سرخ را سوار بر تیر کمان می کنم
وبه گوشه گوشه ماه پیوند می زنم
شهریور ماهی پر از گیلاس ماهی به شکل انار
(آذین کمالی)
******************************
عکس فوق از وبلاگ«شبهای المـوت» مجموعه عکسهای( مجید ناگهی) انتخاب شده
دوستان عزیزمان از وبلاگ های «شبهای الموت »و«هرانک »از حضور
شما در بین دوستانمان خوشحالیم

فریدون مشیری


آخر پرو بالي بزن بشكن قفس را
آزاد باش اين يك نفس را
از اين ملال آباد جانفرسا سفر كن
پرواز كن........... پرواز كن
از تنگناي این تباهي ها گذر كن

Thursday, August 23, 2007

فيض كاشاني



حلقه آن در شدنم آرزوست
بر در او سرزدنم آرزوست
چند به هر باد پريشان شوم
خاك در او شدنم آرزوست
خاك درش بوده سرم سالها
باز هواي وطنم آرزوست

هدلی رید


ما سيستمهاي ارتباطي‏اي ساخته‏ايم كه بوسيله آن مي‏توانيم با انساني بر روي كره ماه حرف بزنيم
با اينهمه مادر نمي‏تواند با دخترش، پدر با پسرش سياه با سفيد
كارگر با كارفرما و دموكرات با كمونيست حرف بزند

Wednesday, August 22, 2007

ای خشایار


اينك من از دنيا ميروم بيست وپنج كشور جزء امپراتوري ايران است و در تمام اين كشور ها پول ايران رواج دارد

وايرانيان در آن كشور ها داراي احترام هستند . و مردم كشور ها در ايران نيز داراي احترام هستند
بعد از اينكه من زندگي را بدرود گفتم . بدن من را بشوي و آنگاه كفني را كه من خود فراهم كرده ام بر من به پيچان و در تابوت سنگي قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را كه موجود است مسدود نكن تا هرزماني كه ميتواني وارد قبر بشوي و تابوت سنگي مرا در آنجا ببيني و بفهمي ، كه من پدر تو پادشاهي مقتدر بودم و بر بيست وپنج كشور سلطنت ميكردم ،مردم و تو نيز مثل من خواهي مرد . زيرا سرنوشت آدمي اين است كه بميرد ، خواه پادشاه بيست وپنج كشور
باشد خواه يك خاركن و هيچ
(بخشی از وصیتنامه داریوش هخامنشی به پسرش خشایار)

Tuesday, August 21, 2007

حافظ

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه دردل ماست
*****************
اين آتش كه در آتشكده ي زردتشتيان يزد میباشد 1500 سال است كه به همت موبدان خاموش نشده است

خویشتن


به راستی که دشوارترین کار شناخت خویشتن است
آن خویشتن حقیقی و واقعی خود
چنان چه سقراط به مریدی که راه درازی برای یافتن او طی کرده بود گفت
تو اشتباه آمدی برادر من ، باور کن که من خود سالهای سال در جست و جوی سقراط بوده ام
اما هنوز موفق نشده ام که او را بیابم

Monday, August 20, 2007

فریدون مشیری


من دلم میخواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهدوارد خانهء پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهارمی نویسم ای یار
خانهء ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دگرخانهء دوست کجاست؟
****************************
این اشعار زیبا را به همه دوستان خوبم که همیشه مشوق من در گرم نگهداشتن خانه پدر
هستند تقدیم میکنم
همه شما را دوست دارم ودست مهربانتان را صمیمانه میبوسم

Sunday, August 19, 2007

سایه ) هوشنگ ابتهاج )


تو با چراغ دل خويش آمدی بر بام
ستاره ها به سلام تو آمدند : سلام
سلام بر تو كه چشم تو گاهواره روز
سلام برتو كه دست تو آشيانه مهر
****************
(نینا جان به خانه پدر خوش آمدی )

ملاصدرا

اي برادر ها! خواهر ها!قلب هايتان را از حقارت كينه تهي كنيد و با عظمت عشق پر كنيد. زيرا كه عشق چون عقاب است. بالا مي پرد و دور... بي اعتنا به حقيران ِ در روح. كينه چون لاشخور و كركس است. كوتاه مي پرد و سنگين. جز مردار به هيچ چيز نمي انديشد. بـراي عاشق، ناب ترين، شور است و زندگي و نشاط. براي
لاشخور،خوبترين،جسدي ست متلاشي
(بخشی از کتاب مردی در تبعید-نادر ابراهیمی)

Saturday, August 18, 2007

الهی قمشه ای

چه چيزي در اين دنيا هم ارزش ِ زمان كوتاه زندگي توست؟ برنامه هاي بي سر و ته ِ تلويزيون؟ مكالمات بي ثمر تلفني؟ يادمان باشد كه مدت محدودي بما فرصت دادند كه از امكانات نامحدود ِ اين دنيا بهره ببریم . امروز بگو : مي خواهم منشاء يك كشف تازه براي مردم باشم. وقتي همه ي امكانات هست و خالقت قسم خورده كه هر چيزي را كه بخواهي راهش را به تو نشان خواهد داد، ديگر چه جاي درنگ است؟

Thursday, August 16, 2007

ارفع کرمانی

امشب به کویت آمدم دانم که در وا میکنی
رحمی به این خونین دل رسوای رسوا میکنی
لیلای من باشد عیان در هر زمان در هر مکان
زاهد چرا بهر نشان هی لا و الا میکنی
ای دل بیاموزی اگر راه درست عاشقی
با هر چه او قسمت کند صبر و مدارا می کنی

اشو

* اگر دیگری را دوست می‌‌داری، اگر می‌‌خواهی یاریش کنی، کمک کن تا یگانه شود. نه نباید او را اشباع کنی. تلاش نکن با حضور خود بگونه‌ای او را کامل کنی. دیگری را کمک کن تا یگانه شود. چنان سیراب از وجود خود که
نیازی به حضور تو نباشد
*****************************
تصویر فوق یکی از آثار نقاشی اشو میباشد

Wednesday, August 15, 2007

مهدی اخوان ثالث


شما را ، اي گروه تشنگان
سيراب خواهم كرد
چه لذت بخش و مطبوع است مهتاب پس از باران
پس از باران جهان را غرقه در مهتاب خواهم كرد

صدای پای باران


اين صداي زندگي است كه از همه جا شنيده مي شود
صداي عشق است كه در گوش عزيزي خوانده مي شود و صداي ناله عاشقي در فراق است
و اين صداي زيبا كه هياهوي زندگي و عشق و جاودانگي دارد تقديم به زيباترين آسماني ها
(شهریور)

Monday, August 13, 2007

باران


رگبار تگرگ است

بر پشت بام چوبی مان

نه

نه

دارکوبی ست

بر تنه ی درخت

شاید پروانه ای ست

که بر برگ های گل آفتابگردان جان می دهد

هزار مار زنگی جغجغه دُم هاشان را یک جا تکان می دهند
بغض هزار ساله ی دیوی مهیب
ناگهان زار زار می شکند...
صدای دف از کجاست که می آید؟
(زیبا کرباسی )

Sunday, August 12, 2007

يحيي علوي فرد

هميشه ديده ام که باغ و کوه و دشت
براي ديدن بهارچه بيقرار
انتظار مي کشند
که با رسيدنش پر از جوانه و صدا شوند
و از غم خزان رها شوند
و من در انتظار يک بهار ماندني ترم
که قلب باغ و کوه و دشت مست اوست
و رويش جوانه هاي منتظر به دست اوست

Saturday, August 11, 2007

نیما یوشیج

شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم

عید مبعث مبارک

تصویر زیبای فوق حاصل یکی از تلاشهای عزیزان ما در وبلاگ« کافه عکس »میباشد

http://cafeax.blogfa.com/


Friday, August 10, 2007

برای امیر عزیز در سوئد


امیر عزیز...برادر گلم
کاش دست روزگار چشمهای زیبایت را که روزی زیباترین چشمها بود اینطور ضعیف نمیکرد
کاش پاهایت توان دویدن به سوی خانه امان را داشت
میدانم اگر میتوانستی به سوی ما میدویدی و هرگز به دنبال عشق و محبت به سرزمین یخبندان نمیشتافتی
دوستت داریم
تولدت مبارک

Thursday, August 9, 2007

تاگور


روزی به هنگام برآمدن آفتاب جهان دیگر



: برایت این ترانه را خواهم خواند



...تو را پیش از این در روشنای زمین»



« در عشق انسان دیده ام

سعدی


پسر مرد ثروتمندي را ديدم كه بر سر گور پدر نشسته و با پسركي فقير از مال و اموال پدر صحبت مي‌كرد و

مي‌گفت: سنگ پدر من سنگي است با مرمر سفيد صاف و خطي كه به رويش حك شده نستعليق است اما بر سر خاك

پدر تو جز مشتي گل و خاك ديده نمي‌شود.پسرك فقير كه اين جمله را شنيد در جواب گفت: تا پدرت زير آن

سنگ‌هاي گران قيمت مرمر به خودش بجنبد پدر من به بهشت رسيده است

Wednesday, August 8, 2007

شوق


Tuesday, August 7, 2007

الهی قمشه ای


...در سكوت ِ فكرت، صداي خدا وجود دارد كه دائم مي گويدت
.........آه... عشق من

بانو



One Flaw In Women
(you will see what it is in the end)
Women have strengths that amaze men.
They bear hardships and they carry burdens,
but they hold happiness, love and joy.
They smile when they want to scream.
They sing when they want to cry.
They cry when they are happy
and laugh when they are nervous.
They fight for what they believe in.
They stand up to injustice.
They don't take "no" for an answer
when they believe there is a better solution.
They go without so their family can have.
They go to the doctor with a frightened friend.
They love unconditionally.
They cry when their children excel
and cheer when their friends get awards.
They are happy when they hear about
a birth or a wedding.
Their hearts break when a friend dies.
They grieve at the loss of a family member,
yet they are strong when they
think there is no strength left.
They know that a hug and a kiss
can heal a broken heart.
Women come in all shapes, sizes and colors.
They'll drive, fly, walk, run or e-mail you
to show how much they care about you.
The heart of a woman is what makes the world keep turning.

They bring joy, hope and love.
They have the compassion and ideas.
They give moral support to their
family and friends.
Women have vital things to say
and everything to give.


HOWEVER, IF THERE IS ONE FLAW IN WOMEN,
IT IS THAT THEY FORGET THEIR WORTH.
*************************************************
دیداد عزیز از این متن زیبا که برایمان فرستادی ممنونیم

Monday, August 6, 2007

مولوی


جان همه روز از لگد کوب خیال
وز زیان و سود وز خوف زوال
نی صفا می ماندش نی لطف و فر
نی به سوی آسمان راه سفر
اندر این وادی مرو بی این دلیل
لا احب الآفلین گو چون خلیل
این جهان خود حبس جانهای شماست
هین روید آن سو که صحرای شماست

پروانه


تنها دلی دارم
که اینگونه بی امان برای تو می تپد
می ترسم پیله بشکافد
......پروانه ای شود و بگریزد
(زیبا کرباسی)

گلی از گلستان سعدی

جواني شوخ، شيرين سخن و چالاك در جمع دوستانه ما حضور داشت كه با شوخ زباني‌هايش مجلس ما را شيرين كرده بود. گويي در دلش هيچ غمي وجود نداشت و لبش هميشه به خنده آراسته بود. روزگاري گذشت و ما از حال
هم خبر نداشتيم تا اين‌كه برحسب اتفاق در بازار ديدمش و فهميدم ازدواج كرده و فرزنداني دارد. ديگر گل خنده پژمرده بود و نشاطش خفته بود.از احوالش پرسيدم، گفت: زماني كه خدا به ما لطف كرد و بچه‌اي به ما عطا كرد
ديگر نتوانستم بچگي كنم و بچه باشم
وقتي كه پير شدي از كودكي دست بردار و بازي و شيطنت را به نوجوانان
بسپار و زمان پيري دنبال نوجواني نباش چرا كه آبي رفته كه ديگر به جوي بر نمي‌گردد