عزیزان چند روزی عازم سفر هستم
در حالی که صدای قدمهای پاییز همه جای ایران عزیزمان شنیده میشود وبادهای سردشبانه خبراز تغییر و تحول فصول دارد به جنوب گرم و به دامن کویر آفتاب زده بلوچستان میروم
دلم برای یکایک شما مهربانان تنگ خواهد شد
در فرهنگ ما ایرانیان خانه پدر کانون محبت , همدلی و محل جمع شدن اعضای خانواده و دوستان است و میتوان از را ه دور در حضور هم بودن را احساس کنیم
18 comments:
سفر به سرزمين رستم دستان خوش بگذره
مطمئنم كوير هم با چشمان زيبابين شما
جلوه اي خاص دارد و لذت خواهيد برد
چشم انتظار حضور گرمتان در خانه پدر هستيم
ضمنا سوغاتي يادتون نره
البته اگر دوربين همراهتون بود
زود برگردید
سلام مرا به بلوچستان برسانید
من مدتی در آنجا زندگی کرده ام
گرم و تشنه و شرمگین
با جوانان محروم ولی با استعداد
سفر به خیر
متاسفانه هیچ اطلاعی از بلوچستان ندارم
فقط شنیدم ناامن است .مواظب خودتان باشید
آرزو می کنم سفرت خوش باشد و با دست پر و موفق بر گردی
سرزمین خشک و گرم باآسمان پر ستاره که عشق و جوانی را به یاد می آورد .امیدوارم هم به تو عزیزم و هم به ستاره نازنینم خوش بگذرد.
سفر بخیر به شهر خاطره های جوانی میروی شهری با ادمهای چهره سوخنه ومهربان شهری با اسمان زیبای پر ستاره خوش بگذرد
Salam ma bar Zahedan, va mardom pak sefat khake ghademi Iran zemien azzizman.
آن سفر كرده كه صد قافله دل در ره اوست
هر كجا هست خدايا بسلامت دارش
خوش بگذرد
*********
شهريور وفروردين نازنينم
خام بودم پخته شوم حالا ديگه سنگ شدم از چه نوعش نمي دونم جز سنگهاي قيمتي كه نشدم تزئيني هم نشدم شكل سنگهاي ساحل در يا شدم كه در اثر سايش بروي خاك واب وحمله امواج كوچك وصيقل داده شدم كه نمونه اش را هميشه همرام بعنوان سنگ زندگي دارم اگر ديدمت نشانت مي دم
چه غمگنانه ميشود بدون خانه پدر
تمام صبح وشام من نبودنت كند هدر
كجاست بروز بودنت صباح وبگردي من
به انتظار نشسته ام نظر كني به خط من
سلام
سفر خود درس است
دیدن دنیای پیرامون از هزار استاد درس آموز تر است
همه جای ایران سرای من است بنده هنوز به خطه بلوچستان نرفته ام در اینده فرصتی پیش بیاید این کارو خواهم کرد
سفر خوش بگذرد
انسان یک مسافر است مسافر سفرهای زیبا و شگفتی ساز
ارادتمند هرانک
سلام عزیزم. سفر خوش . سالم باشی و سرحال
سلام عزیزم. سفر خوش . سالم باشی و سرحال
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه زهر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
..............
..............
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد اوکرد
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
این شعر امید را من خیلی دوست دارم و الان همین جوری نصفه ونیمه به ذهنم رسید و نوشتم
وقتی در خانه ی پدر را کسی به رویت باز نکند خیلی دلت میگیرد
این خانه پدر چه کرده که اینقدر همه از بسته بودن چند روزه آن هم ناراحتند
چرا سفر رفتی
چه بی خبر رفتی
.................
...........
خوش بگذاره چقدر دلم هوای جنوب را کرده خوش بحالتان
نازنين دوست من شهريور عزيز پيامهايت جان مي بخشد به من
عبادت هايت مقبول حق
كه توخود عبادتي
سلام...وبلاگ جالبی داری... به وب منم سر بزن،خوشحال می شم...راستی!بابام یه مدت تو زاهدان ماموریت رفته بود...می گه خاک زاهدان دامنگیره
مهربانان همه شما را دوست دارم و دلم برایتان تنگ شده بود
Post a Comment