پنجره هايش به من سلام مي گويد وتجديد روزهاي خوش بچگي بيشتر از همه به ياد پدرم افتادم ووقتي اين خانه را گرفت جاي جاي آن مي نشست ومتفكرانه ضمن گرفتن شاهدي براي تاييد حرفهايش مي گفت :(آقا جان چه جاي خوبي گرفتيم)و ما خوشحال بوديم كه بابا راضي است .پس همه چيز به خير ميگذرد.خدايش بيامرزد كه هر وقت يادش مي كنيم به ياد مي آوريم كه چه چيز هايي به ما ياد داد .خدايا روح او را قرين آمرزش فرما .
یادش بخیر پنجره دست راستی اطاق من وشهریور عزیز بود چه روزها وشبهائی که تا صبح بیداربودیم ودردودل می کردیم بابا خدا رحمتش کنه می آمد ومی گفت شماها باهم چی می گوئید از صبح که با هم هستید ویک مدرسه می روید تاصبح چه حرفی دارید بگوئید هیچ کس بالاخره نفهمید که ما چه می گوئیم
خدا رحمتشان كند همه رفتگان را بايد دست مادر رابوسيد كه چنين فرزندان قدر داني تحويل جامعه داده باتقوا وبا محبت وبا هنر فروردين وشهريور گلم از طرف من خدمت مادر سلام برسانيدواين برادر نازنين را كه مرا هم برد به دوران كودكي واشيانه خالي از مادر وپدر وبرادر من همه اينها راداشتم ولي در دسترس نبودند وهنوز هم هستند بجز پدر كه خيلي زود فوت كرد ولي باز هم تنها هستم زندگي دردغريبي برايم داشته
فرداي من از نگاه سبز تو آيئنه ي فرداي من آبي چشمان تو زيبايي درياي من مثل گلهاي غزل مثل کبوترهاي عشق غرق شادي مي شود با ياد تو روياي من نوبهار زندگي يک فصل از لبخند توست خنده ات را دوست دارم اي گل زيباي من کاش مي شد زندگي را اشک را احساس را هديه مي دادم به تو اي عشق بي همتاي من اي....
بگذار آهسته بگويم تا کاشي هاي زيباي اصفهان هم نشنوند دلم براي گيسوان کودکي ام تنگ شده است . شبها براي پيراهنم قصه مي گويم ، با کفشهايم درد دل ميکنم ، براي انگشتهايم شعر مي سرايم ، به جورابهايم لبخند مي زنم و گاهي دوست دارم در کوچه هاي ماه ، به دنبال تو بگردم . بگذار آهسته بگويم تا ......
(KHONEH}... BE YADE SHER ZIBAYE(KHONEH ) DARUOSH OFTADAM...ZAMANI KE IRAN RA BRAYE TAHSEL TARK MIKARDAM IN SHER TAZEH BE BAZAR AMDEH BOD VA NAVARESH RA HANOZ DARAM. KE KHONEH RA BA YADE PEDAR,MADAR,VA MADAR BOZORG,VA BACHE HA BSIYAR LATIEEF BAYAN MEKONAD. KHATERAT DORANEH JAVANI, VA ARZESH KHANEVADEH,HAMEH DAR AN AST.
عکسی که در ابتدای وبلاگ ما میبینید مادر مهربانمان است . اولين معلم عشق ، محبت بی چشمداشت و فداکاری ، شور و نشاطش به ما اميد ميدهد و برق چشمانش توان بودنمان را زياد ميکند . همه خانواده و دوستان زير سايه پر مهر ايشان که در سن هشتاد وپنج سالگی هستند ،
از اين لطف خدا بهره ميگيريم
این شاخه گل از طرف دوست خوبمان «آقای مرتضی وثوق» به خانه پدر رسیده
در زمستاني يخي " خسته و افسرده عابري گمگشته " دل به يغما برده ناگه از برزن عشق " خانه اي پيدا شد خانه از آن پدر " خاطرش احيا شد سردر خانه زني " چهره اش مملو مهر مرد عابر مدهوش " ناظر ماه و سپهر گرمي فروردين " ياد دوران امير و پورياي دلبرلذت عابر بود " شعر آذين كمال تا مه شهريور
14 comments:
پنجره هايش به من سلام مي گويد وتجديد روزهاي خوش بچگي بيشتر از همه به ياد پدرم افتادم ووقتي اين خانه را گرفت جاي جاي آن مي نشست ومتفكرانه ضمن گرفتن شاهدي براي تاييد حرفهايش مي گفت :(آقا جان چه جاي خوبي گرفتيم)و ما خوشحال بوديم كه بابا راضي است .پس همه چيز به خير ميگذرد.خدايش بيامرزد كه هر وقت يادش مي كنيم به ياد مي آوريم كه چه چيز هايي به ما ياد داد .خدايا روح او را قرين آمرزش فرما .
یادش بخیر پنجره دست راستی اطاق من وشهریور عزیز بود چه روزها وشبهائی که تا صبح بیداربودیم ودردودل می کردیم بابا خدا رحمتش کنه می آمد ومی گفت شماها باهم چی می گوئید از صبح که با هم هستید ویک مدرسه می روید تاصبح چه حرفی دارید بگوئید
هیچ کس بالاخره نفهمید که ما چه می گوئیم
خدا رحمتشان كند همه رفتگان را
بايد دست مادر رابوسيد كه چنين فرزندان قدر داني تحويل جامعه داده باتقوا وبا محبت وبا هنر
فروردين وشهريور گلم از طرف من خدمت مادر سلام برسانيدواين برادر نازنين را كه مرا هم برد به دوران كودكي واشيانه خالي از مادر وپدر وبرادر
من همه اينها راداشتم ولي در دسترس نبودند وهنوز هم هستند بجز پدر كه خيلي زود فوت كرد ولي باز هم تنها هستم زندگي دردغريبي برايم داشته
سلام هموطن خوبم
ممنونم بزرگوارانه یادم میکنین
...
سلام ، سلامي به قشنگي اشکان تو، به زيبايي گفتار تو، به گرمي آفتاب و تپش قلب تو و سلامي بر آن چشمان قشنگت که هميشه با نگاههاي دوستانه مرا شاد مي کند
سلام
خوب خوش و شاد باشي
ممنون ممنون ممنون
خيلي خيلي خيلي
خوشحال شدم
كه سر زدي
شرمندم كردي
منتظرتونم
ياحق
فرداي من
از نگاه سبز تو آيئنه ي فرداي من
آبي چشمان تو زيبايي درياي من
مثل گلهاي غزل مثل کبوترهاي عشق
غرق شادي مي شود با ياد تو روياي من
نوبهار زندگي يک فصل از لبخند توست
خنده ات را دوست دارم اي گل زيباي من
کاش مي شد زندگي را اشک را احساس را
هديه مي دادم به تو اي عشق بي همتاي من
اي....
زيبايي
عشق نمي آورد
اين عشق است که زيبايي مي آورد
لاله از سوز عطش بنهاده سر بر روي خاک
ابر بي انصاف را بنگر
که بر دريا گريست.
هزار جهد بکردم که يار من باشي
مراد بخش دل بيقرار من باشي
من اين مراد ببينم بخود که نيمه شبي
بجاي اشک روان در کنار من باشي
بگذار آهسته بگويم تا کاشي هاي زيباي اصفهان هم نشنوند دلم براي گيسوان کودکي ام تنگ شده است . شبها براي پيراهنم قصه مي گويم ، با کفشهايم درد دل ميکنم ، براي انگشتهايم شعر مي سرايم ، به جورابهايم لبخند مي زنم و گاهي دوست دارم در کوچه هاي ماه ، به دنبال تو بگردم . بگذار آهسته بگويم تا ......
کودکی خوبی نداشتم ولی کودکی را دوست دارم چون پاکی و بیگناهی است
نینا جان از اظهار لطف شما ممنونم خداوند رفتگان شما را بیامرزداوامرشمارا اطاعت کردم
salam
BE KHANEH YADEGAR HA...
(KHONEH}...
BE YADE SHER ZIBAYE(KHONEH ) DARUOSH OFTADAM...ZAMANI KE IRAN RA BRAYE TAHSEL TARK MIKARDAM IN SHER TAZEH BE BAZAR AMDEH BOD VA NAVARESH RA HANOZ DARAM. KE KHONEH RA BA YADE PEDAR,MADAR,VA MADAR BOZORG,VA BACHE HA BSIYAR LATIEEF BAYAN MEKONAD.
KHATERAT DORANEH JAVANI, VA ARZESH KHANEVADEH,HAMEH DAR AN AST.
سلام. خیلی خوشحالم که در مدت غیبت بنده به وبلاگم سر می زدین. اما احتمال داره تا آخر ماه مبارک به دلیل مشغله کاری نتونم وبلاگ رو به روز کنم.
Post a Comment