Sunday, September 23, 2007

نصرت رحمانی


پاييز چه زيباست
مهتاب زده تاج سر كاج
پاشويه پر از برگ خزان ديده ي زرد است
بر زير لب هره كشيدند خدايان يك سايه باريك هشتي شده تاريك
رنگ از رخ مهتاب پريده
بر گونه ي ماه ابر اگر پنجه كشيده دامان خودش نيز دريده
آرام دود باد درون رگ نودان
با شور زند ني لبك آرام
تا سرو دلاران برقصد پر شورپر ناز بخواند

7 comments:

Anonymous said...

پاييز چه زيباست .در هر برگش تمام رنگ هاي طبيعت ديده مي شود .پاييز چه زيباست بوي خوش باران و باد هاي زيباي پاييزي.پاييز چه زيباست صداي خش خش برگ ها در زير پاي عابران.احساس سرما سرما ي مطبوع پاييز چه زيباست

Anonymous said...

آیا در پائیز به جنگل رفته اید
قدرت خداوند را در رنگ آمیزی طبیعت وهارمونی رنگها به طور وصف نشدنی مشاهده می کنید نم نم باران بوی رطوبت من چقدر آون فضا رادوست دارم

Anonymous said...

خیلی وقت بود که به شما سر نزده بودم مرسی از توجه شما به طبیعت

Anonymous said...

پاییز دل انگیز بود با این شعر دل انگیز تر هم شد

Anonymous said...

دقت كرديد از پاييز تا بهار ما لباس بيشتري مي پوشيم
اما درختان خود را برهنه مي كنند

Anonymous said...

سلام
پاییز ای مسافر خاک آلوده
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگهای خشکیده و مرده
چه ارمغان داری
البته اضطراب پاییز خود فلسفه زیبایی است که در سیالان مفصل به این موضوع پرداخته ام

Anonymous said...

هر قدمي كه بر ميدارم صداي فرياد زندگي را ميشنوم كه زير پاي خرد ميشود ومي گويد روزي منهم سر سبز بودم بيدادزمان مرا بزير پا انداخت
پس آهسته قدم ميزنم تا انان را بفرياد نرسانم