Friday, August 24, 2007

فریدون مشیری


آخر پرو بالي بزن بشكن قفس را
آزاد باش اين يك نفس را
از اين ملال آباد جانفرسا سفر كن
پرواز كن........... پرواز كن
از تنگناي این تباهي ها گذر كن

5 comments:

Anonymous said...

سلام وبلاگ خوبی داری ...اما اگه میتونستی همین قطعات ادبی رو به زبان امروزی تر بنویسی عالی میشد...موفق باشی

Anonymous said...

کاش روزی از قفس تنم رها بشم برای آنروزم دعاکن

Anonymous said...

قفس گاه موجب آسايش است وراحت ولي راحتي گاه بيهودگي وتن آسايي به دنبال مي آورد

Anonymous said...

سلام
وقتی پرنده ای زندانی قفس می شود
تردید در من زاده می شود
مبادا پرنده به روز مرگی قفس عادت کند و خاطرات جولانهایش را در آسمان لاجوردی به فراموشی بسپارد
مبادا خورد و خوراک پرچرب داخل قفس
پرنده را مرغ طمع ورز پرورش دهد
ارادتمند هرانک

Anonymous said...

سلام. ممنون از این که همیشه به وبلاگ من سر می زنید. خیلی خوشحال شدم که رشته تحصیلی شما تاریخ بوده. امیدوارم باز هم به ما سربزنید و ما رو از نظرات خودتون بی نصیب نگذارین.