Sunday, December 9, 2007

حمید حسن نژاد


تو اي غريبه در اين غربت آشناي مني
شراب اشكي و در جام چشمهاي مني
نشان نمي دهد آيينه چشمهاي مرا
تو در ميانه آيينه ها به جاي مني
بگو عميق تر از من كه دوستت دارد؟
تو را نديده پرستيده ام خداي مني
اگر سكوت كنم در سكوت من غم توست
اگر ترانه بخوانم تو در صداي مني
تمام پنجره ها را چراغ مي بندم
اگر به خواب ببينم شبي براي مني
******
از برادر بزرگوارم آقای حسن نژاد که اجازه دادند سروده زیبایشان خانه پدر را مزین کندتشکر میکنم

7 comments:

Anonymous said...

سلام دوست بزرگوار من !
ممنون که شما هم به یاد کافه هستید !
تبریک می گم بازدید ها به شکل چشمگیری رو به افزایشه !
موفق باشی / هیچ وقت کافه و من رو تنها نذار چون کافه با وجود شما دوستانه که سر پاست !

Anonymous said...

[

Anonymous said...

بانوی عزیز وبزرگوار با سلام
از اینکه مجدد می توانم با شما سخن بگویم خرسندم
در این مدت من هر روز به کلبه شعر شما سر میزدم و از مطالب زیبایتان بهره مند میشدم اما متاسفانه امکان عرض ادب و احترام نبود(یا لااقل من نمی توانستم)خوشحالم که راهنمایی فرمودید.حق نگهدار شما و خانواده تان باد.

Anonymous said...

خیلی شعر عالی بود از وبلاگ شاعر هم دیدن میکنم

Anonymous said...

راستش قبلا هم شعرهای حمید آقارا خوانده بودم در وب خودشان اما این یکی خیلی اتشین است مرحبا

Anonymous said...

سلام. عزيزم هر كار مي كنم نمي تونم توي وبلاگه ستاره نازنيني پيغام بگذارم

خواهش مي كنم اين پيغام رو از طرفه من به ايشون برسونيد.:::
سلام ستاره نازنينم.
قربونت برم چند وقت بود كه نشده بود بيام پيشت. عزيزم حالا كه اومدم و عكسها و نوشته هاتو ديدم و خوندم كلي لذت بردم و ذوق كردم. قربونت برم خيلي خوشگل و ماه شدي. هميشه شاد و موفق باشي. راستي دختركم تولدت مبارك

Anonymous said...

سلام
اشاره به روح های خویشاوندی است که دور از هم اما با هم عشق را تجربه می کنند