Wednesday, September 5, 2007

تا گور


روزی به هنگام برآمدن آقتاب جهان دیگر

برایت این ترانه را خواهم خواند

تورا پیش از این در روشنای زمین

در عشق انسان

دیده ام

8 comments:

Anonymous said...

همين جملات عميق و زيباست كه آدمو سر صبح ميكشونه تو وبلاگ خانه پدر

Anonymous said...

سلام

Anonymous said...

شهريور عزيزم
مفصل نوشته بودم ولي نمي دانم چرا نتوانستم بفرستم
عزيزم اين هفته هفته پر كاري براي من است متاسفانه نتوانستم براي دوستان جواب بگذارم واز لطف همه ممنون هستم
نازنين من پيغام هاي تو اميد به قلب انسان مي دهد ومي اموزاند پيغام هاي ترا با نوشته سه پست قبلي تايپ كرده ودر مقابل ديد مي گذارم تا مرتب خودم وهمه گان ببينند وبياموزند
به ستاره جان هم بگو كار هاي سفال او مرا تشويق كرد كه اسم نوشتم از اول مهر برم سفالگري
بيتا من هم ببوس
نينا

Anonymous said...

سلام
خسته نباشید.
هنوز دارم فکر می کنم به این که زندگی زیباست؟
یعنی دنیا زیباست؟

Anonymous said...

سلام ! راستی چه چیزی در حرف های شماست که انقدر امید بخش و انرژی زاست ؟ شاید همون سادگی و عمق معنا بلاخره از همه چی ممنون خیلی مهربون هستید به خدا !

Anonymous said...

عشق به زندگی
انسان را جوان نگهمیدارد چه زیبا
می فرماید تا گور. از انتخاب شما ممنونم

Anonymous said...

سلام
مهم خوب دیدن و خوب فهم نمودن زندگی است عظمت را بایستی در نگاهها تزریق کرد تا زندگی زیبا جلوه کند
هرانک

Anonymous said...

هر جا زيبايي مي بينم تو رابه ياد مي آورم هر جا شكوه مي بينم به ياد توام .هر جا شكوفايي مي بينم تو را در نظر دارم وهر جا لبخند زيبايي مي بينم تو را در آن جلال مي يابم .اي عشق تو چه بزرگي و با شكوه قلب من با گرمي تو زندگي مي كند .اي عشق چه زيبايي