Saturday, September 29, 2007

فریدون مشیری

دست ، گنجینه مهر و هنر است
خواه بر پرده ساز
خواه در گردن دوست
خواه بر چهره نقش
خواه بر دنده چرخ
خواه بر دسته داس
خواه در یاری نابینایی
خواه در ساختن فردایی
آنچه آتش به دلم می زند ، اینك ، هر دم
سرنوشت بشرست
داده با تلخی غم های دگر دست به هم
بار این درد و دریغ است كه ما
تیرهامان به هدف نیك رسیده است ، ولی
دست هامان ، نرسیده است به هم

10 comments:

Anonymous said...

هميشه از انتخاب هاي زيبايت لذت مي برم .واقعا هر گاه دست ها و دلها به هم برسد گويا رسالتمان را انجام داده ايم

Anonymous said...

امیدوارم یه روزی بیادکه دستهامون بهم برسه

Anonymous said...

سلام !
من واقعا شرمندم سر کار بودم پوستر برای آخر وقت آماده شد .
سر بزن امیدوارم خوشتون بیاد !

.:: کافه عکس ::.

Anonymous said...

فريدون مشيري بي نقص گفت
اما اين دستان ناقص ماست كه در دست يكديگر نيست و فقط تيرهايمان را به جملات فريدون و امثال او به علامت تاييد پرتاب مي كنيم اما از عمل خبري نيست

Anonymous said...

سلام چه زيبا انتخابي است چگونه دست ها را بهم برسانيم كه دست خيانت كاري بين ما قرار نگيرد كه لحظه حساس اين زنجيره را پاره كند

Anonymous said...

شهريور و فروردين عزيز سلام غزيزانم علت تا خير را نوشتم ولي در اين ميانه هم مادر داماد بزرگم هم فوت كرده كه گرفتار مراسم ان هم هستم ولي هر لحظه بياد شما مي باشم واين نمايشگاه سحر اولين نمايشگاه نقاشي ابرنگ اون است بهمين دليل خيلي براي همه ما مهم است كاشك اينجا بودي ومي ديدي كار هايش بسيار جالبه شاگرد استاد آتشزاد است ونمايشگاه اش در گالري استاد برگزار ميشود
يك كمي اظطراب دارم
خدمت مهري خانم سلام برسانيد دستشان را مي بوسم

Anonymous said...

سلام
ممنون از شعر زیبای فریدون
لذت بردم
التماس دعا

Anonymous said...

سلام
ممنونم که به درویشسرای من سر می زنید
من هم نوشته های شما را دوست دارم.

Anonymous said...

دست زی دسنمی رسد
که سد سفاهتی سیمانی درمیان است
با سلام و تشکر از حسن انتخابتان
پیروز و پایدار باشید.

Anonymous said...

ولی تنها عده اي هستند که میتوانند با نوشته های خود مستقیما روی قلب مخاطب دست بگذارند.مثل خانه پدر...از اظهار لطف شماکمال تشکر دارم...