تو ای رویاتو ای پندار زیبا که زمزمه وار در گوشم بر روی اندیشه ام سخن می گویی کاش افسانه های توقصه های توهمچون کشتی امیدفنا ناپذیر بود....قدم با قدم همراه،می رفتیم در کوچه های آشنابا گام هایمان خود را در جزیره های پُر زخاطرات شیرین می یافتیم و آسمان همچو چتری برروی افق های امید می تابید.قدم با قدم همراه می رفتیم در کوچه های آشناو خود را در آینه ای می دیدیم که سالیان دور با گام هایمان آشنا بودبر دو راهی کوچه ای می رفتیم وسایه ای همراهیمان می کردبر دو راهی کوچه ای می رفتیم و سایه ای همراه گام هایمان بود
سایه ی زندگی
No comments:
Post a Comment