Tuesday, October 30, 2007

قیصر امین پور


دست عشق از دامن دل دور باد
می‌توان آيا به دل دستور داد؟
می‌توان آيا به دريا حكم كرد
كه دلت را يادی از ساحل مباد؟
موج را آيا توان فرمود: ايست
باد را فرمود: بايد ايستاد؟
آنكه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می‌دانست تيغ تيز را
در كف مستی نمی‌بايست داد
*******
"دستور زبان عشق" آخرين دفتر شعر قيصر امين پور، تابستان امسال در تهران منتشر شد و بر اساس گزارش ها، در كمتر از يك ماه به چاپ دوم رسيد
روحش شاد

9 comments:

Anonymous said...

سلام !
من هم از اینکه امین پور دوستداشتنی کودکی های مان تنهایی سفر کرد خیلی ناراحت و متاسفم !
ممنون که به کارهای مبتدیانه ی من لطف داری اگر دوستان من رو تشویق نکنند واقعا کار من بی برگت می شه ! لطف شما همیشه همراه من بوده خدا خیرتون بده ...

مطرب said...

سلام به همه اعضای خانه پدر و به هم دوستداران این وبلاگ
خوشحالم که اولین نفری هستم که امروز به این خانه می آیم و همه تان را از خواب بیدار می کنم و به شما صبح به خیر می گویم
صبحتان به خیر
بیدار شید و برگریزان پائیز را ببینید و از لطافت این صبح لذت ببرید
لطفا اگر می توانید فالها را تعبیر و تفسیر هم بکنید حتی به یک جمله کوتاه
توانی زکرم حاجت مخلوق برآر
به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی
خدا صدلیتر بنزین در همین دنیا نصیبتان کند

مطرب said...

ببخشید که شعری که نوشتم ناقص بود
تا توانی زکرم حاجت مخلوق برار
به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی

Anonymous said...

امين پور را نمي شناختم اما با خواندن اين شعر زيبايش و توصيف دوستدان از رفتنش بسيار اندوهگين شدم
روحش شاد

Anonymous said...

بانوی عزیز با سلام
ممنونم از حضورتون و ابراز لطفی که داشتید.
درگذشت مرحوم امین پور در این ایام سوز و سرما!!!که هوا بس ناجوانمردانه سرد است داغی فزونتر بود.یادش گرامی

Anonymous said...

روحش شاد و از مرگ ناگهانيش فقط از خودش كمك مي گيريم كه مي گفت :انگشت هاي سكوت ما را نشانه گرفته است:چه تلخ است سفر عزيزاني كه با نفسشان مي توانستند لحظه لحظه اميد را رنگي ديگر بزنند .روحش شاد و قرين آمرزش پروردگار

Anonymous said...

شعرهایی که برای بچه ها میگفت را شنیده بودم و خیلی دوست داشتم
خدارحمتش کند . عمرش کوتاه اما پرباربود

Anonymous said...

سلام
من امروز صبح که به خانه پدر آمدم مثل بچه کوچولو ها از این که از همه زودتر امدم خیلی ذوق زده شده بودم وفقط حرف خودمرا زدم بدون اینکه به اطرافم نگاه کنم و ببینم این مطلب مربوط به در گذشت ناگهانی شاعر عزیز قیصر امین پور است و من باید در این مورد حرف بزنم . بی توجهی مرا زنده یاد قیصر امین پور هم خواهد بخشید چراکه دوست بچه ها بود و حالت امروز من هم حالت کودکانه بود
امیدوارم شما دوستان عزیز هم به من ببخشید
از شهریور عزیز و اسپند دخت نازنین هم بخاطر نظرات خوبی که در مورد فالهای من نوشتند سپاسگزارم

Anonymous said...

حرف های ما هنوز ناتمام ...

تا نگاه می کنی،

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آنکه باخبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود

آی ...

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

چقدر زود دیر می شود!