صدای باد می آیدعبور باید کرد و من مسافرم ، ای بادهای همواره مرا به وسعت تشکیل برگ ها ببرید
7 comments:
Anonymous
said...
زندگی که در آن حرکتی نباشد یک نوع انتظار برای زندگی ابدی است دوست دارم زندگی پر تحرک را گاهی می بینم در 24شبانه روز 4یا5ساعت بیشتر استراحت نکردم همیشه فکر میکنم عقربه های ساعت بسرعت حر کت می کنم ومن از آن نباید عقب بمانم ولو به آخر خط زودتر می رسم ...........
سلام نازنين هاي خانه پدر من هم بايد بروم يه كسي صدا زد نينا كفشهايم كو چمداني باندازه يك تنهايي ولي فكر نكنيد جاي دوري مي روم نه در خيال خودم پرواز ميكنم سوار بر برگهاي زرين وبا شكوفه هاي بهار باز ميگروم قانون طبيعت
هميشه در راهيم تا وقتي برسيم .آنوقت شايد وقتي به عقب نگاه كنيم ببينيم بسياري كوله بار داشتيم كه نتوانسته ايم يا نخواسته ايم ويا به فكرمان نرسيده است كه به سلامت بياوريم روزي خواهيم رسيد و عبوري ديگر در كار نيست فكر مي كني آن زمان در چه وضعيتي هستي ؟كاش هماني باشيم كه بايد باشيم
عکسی که در ابتدای وبلاگ ما میبینید مادر مهربانمان است . اولين معلم عشق ، محبت بی چشمداشت و فداکاری ، شور و نشاطش به ما اميد ميدهد و برق چشمانش توان بودنمان را زياد ميکند . همه خانواده و دوستان زير سايه پر مهر ايشان که در سن هشتاد وپنج سالگی هستند ،
از اين لطف خدا بهره ميگيريم
این شاخه گل از طرف دوست خوبمان «آقای مرتضی وثوق» به خانه پدر رسیده
در زمستاني يخي " خسته و افسرده عابري گمگشته " دل به يغما برده ناگه از برزن عشق " خانه اي پيدا شد خانه از آن پدر " خاطرش احيا شد سردر خانه زني " چهره اش مملو مهر مرد عابر مدهوش " ناظر ماه و سپهر گرمي فروردين " ياد دوران امير و پورياي دلبرلذت عابر بود " شعر آذين كمال تا مه شهريور
7 comments:
زندگی که در آن حرکتی نباشد یک نوع انتظار برای زندگی ابدی است
دوست دارم زندگی پر تحرک را گاهی می بینم در 24شبانه روز 4یا5ساعت بیشتر استراحت نکردم
همیشه فکر میکنم عقربه های ساعت بسرعت حر کت می کنم ومن از آن نباید عقب بمانم ولو به آخر خط زودتر می رسم ...........
اميدوارم چون خزان برگها با عبورمان زيبايي ديگري مانند عكس منتخب مطلب عميقتان بيافرينيم
سلام نازنين هاي خانه پدر
من هم بايد بروم
يه كسي صدا زد نينا
كفشهايم كو
چمداني باندازه يك تنهايي
ولي فكر نكنيد جاي دوري مي روم نه در خيال خودم پرواز ميكنم سوار بر برگهاي زرين
وبا شكوفه هاي بهار باز ميگروم
قانون طبيعت
باید شجاع بود و عببببببببببببببور کرد
سلام بر بانوی عزیز
انسان از حضور در کلبه شعر شما لذت می برد
خسته نباشید
سلام
عبور باید کرد
سفر باید کرد ای مسافر از چشمه های سر راه باید نوشید و رفت
عبور سفر هجرت چقدر وسوسه امیز است
هميشه در راهيم تا وقتي برسيم .آنوقت شايد وقتي به عقب نگاه كنيم ببينيم بسياري كوله بار داشتيم كه نتوانسته ايم يا نخواسته ايم ويا به فكرمان نرسيده است كه به سلامت بياوريم روزي خواهيم رسيد و عبوري ديگر در كار نيست فكر مي كني آن زمان در چه وضعيتي هستي ؟كاش هماني باشيم كه بايد باشيم
Post a Comment