روزی سرخپوستی تنها در جنگل گردش می کرد. او یک تخم عقاب را در زمین دید وبه خیال اینکه یک تخم مرغ معمولی است آن را در لانۀ یک مرغ گذاشت. جوجه عقاب نیز همانند دیگر جوجه های مرغ از تخم بیرون آمد ومانند آنها شروع به دانه خوردن وراه رفتن کرد. یک روز زیبای بهاری عقاب کوچک که اندکی بزرگتر شده بود متوجـۀ پرواز پرندۀ زیبا و با شکوهی در آسمان شد. [از مامان مرغه] پرسید این چه پرنده ایست؟ مرغ با مهربانی پاسخ داد این یک عقاب است. زیبا ترین و قدرتمند ترین پرندۀ دنیا. عقاب کوچک با خود اندیشید که چقدر خوب بود اگر او هم عقاب بود و می توانست مثل عقاب پرواز کند اما چون باور داشت که یک جوجه مرغ معمولیست خیلی زود همه چیز را فراموش کردو تمام عمرش مانند یک مرغ خانگی زندگی کرد
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
7 comments:
براستي آنچه كه از خود باور داري زندگيت رامعنا مي كند .تو آني كه مي انديشي .و توانايت همان است كه باور داري
چه خوب است که انسان خودش وتوانائی هایش رابشناسد
خدواند انسان را انچنان آفریده که هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد
خواستن توانستن است
عقابهايي نيز در ميان مرغها ارزش خود را يافتند و فرياد زدند :
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
ويا
خاكي نيم تا خويش را سرگرم آب و گل كنم
سلام
واقعا بعضي افراد خودشونو نمي شناسن و به ماهيت وجودي خودشون هنوز پي نبردن.
حتي شايد خوده من هم از استعدادهام و تواناييهام هنوز استفاده نكردم و نمي دونم چطوري استفاده كنم.
ممنون از اين همه مطلبه زيبا
بانوی عزیز با سلام
متن زیبا و شورانگیز همراه با عکس زیباتر آدمی را یاد عادت کردنش به این جهان و فراموش کردن آسمان انداخت.
دست مریزاد
سلام
اگر توانستي خودت بشناسي ديگران ترا خواهند شناخت
تعمق در خود وقبول توانائي هايت ترا مي سازد
همانگونه كه گل در گلدان شكسته هم گل ميدهد
ba salam
man hamishe be webloge shoma sar mizanam amma sharayete roohi va jesmi ejazeye mandane ziyad va yaddasht farham nemikonam.
shad bashid va payande.
khoda hafez
alireza rahmani
Post a Comment