معراج
گفت آنجا چشمة خورشيدهاست
آسمانها روشن از نور و صفاست
موج اقيانوس جوشان فضاست
باز من گفتم كه بالاتر كجاست؟
گفت بالاتر، جهاني ديگر است
عالمي كز عالم خاكي جداست
پهن دشت آسمان بيانتهاست
باز من گفتم كه بالاتر كجاست؟
گفت بالاتر از آنجا راه نيست
زان كه آنجا بارگاه كبرياست
آخرين معراج ما عرش خداست
باز من گفتم كه بالاتر كجاست
لحظهاي در ديدگانم خيره شد
گفت اين انديشهها بس نارساست
گفتمش از چشم شاعر كن نگاه
تا نپنداري كه گفتاري خطاست
دورتر از چشمة خورشيدها؛
برتر از اين عالم بيانتها؛
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصة پرواز مرغ فكر ماست
آسمانها روشن از نور و صفاست
موج اقيانوس جوشان فضاست
باز من گفتم كه بالاتر كجاست؟
گفت بالاتر، جهاني ديگر است
عالمي كز عالم خاكي جداست
پهن دشت آسمان بيانتهاست
باز من گفتم كه بالاتر كجاست؟
گفت بالاتر از آنجا راه نيست
زان كه آنجا بارگاه كبرياست
آخرين معراج ما عرش خداست
باز من گفتم كه بالاتر كجاست
لحظهاي در ديدگانم خيره شد
گفت اين انديشهها بس نارساست
گفتمش از چشم شاعر كن نگاه
تا نپنداري كه گفتاري خطاست
دورتر از چشمة خورشيدها؛
برتر از اين عالم بيانتها؛
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصة پرواز مرغ فكر ماست
4 comments:
WHAT A GEAT POEMS........
نكته جالبي بود از پرواز فكر و انديشه .كه مي تواند هر جا بخواهد برود .در كنار هر كس كه ميل دارد بنشيند و بگويد و بشنود و بالاترين مرتبه را بپيمايد بدون مزاحم...............
واقعا خالق اين خلقت کيست؟
که کسي پي نبرد نيک و بد مرموزش
آن يکي عالم مشهور جهان
بکند فکر همين سر خدا نابودش
شاعري هم پر احساس لطيف
شده مجنون زغم فاصله بين خود ومعبودش
عده اي هم که به نقصان تفکر جبرند
ميکنند شب چو احشام دگر هر روزش
سكوت
سلام
سخن گفتن از ماوراء آسمان این لاجوردی بی انتها همواره وسوسه انگیز است
زنده یاد مشیری چه خوب تمامی احساسش را در این قصیده ریخته است
از خواندن این قصیده بی نهایت لذت بردم
ارادتمند هرانک
Post a Comment